تنمیة. [ ت َ ی َ ] (ع مص ) گوالیدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ).افزایش و بالیدگی . (غیاث اللغات ). || افزون کردن . (آنندراج ). تنمیه ٔ مال و جز آن ؛ افزایش آن .(از اقرب الموارد). || برداشتن حدیث و خبر بکسی و نسبت کردن آن بکسی . (منتهی الارب ) (آنندراج )(ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). نقل کردن نه بصواب . (تاج المصادر بیهقی ). || سخن رسانیدن به بدی و سخن چینی کردن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). آشکار کردن سخن بوجه سخن چینی . (آنندراج ). یقال : فلان ینمی احادیث الناس . (اقرب الموارد). || افروختن آتش به هیمه . (تاج المصادر بیهقی ). هیزم بر آتش نهادن و درگیرانیدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). بلند کردن آتش و بسیار کردن هیمه در آن تا زیاده شود. (آنندراج ).
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.