تنقض . [ ت َ ن َق ْ ق ُ ] (ع مص ) قطره قطره چکیدن خون . || بانگ کردن استخوان . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || آواز برآوردن بنا وقت شکستن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). شکاف برداشتن غرفه و برآمدن آواز آن . (از اقرب الموارد). || کفیدن زمین از سماروغ . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || جاری شدن خون زخم . (از اقرب الموارد).
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.