تنطاف . [ ت َ ] (ع مص ) نطف الماء نطفاً و نطافةً و نطفاناً و تنطافاً؛ کم کم جاری شدن . (از اقرب الموارد). نطف . (ناظم الاطباء). و رجوع به نطف شود. || چکیدن از قِربه بعلت شکاف و درز و دریدگی . || متهم کردن کسی را به فجور و آلوده کردن او را به عیب . || ریختن آب را.(از اقرب الموارد). بهمه ٔ معانی رجوع به نطف شود.
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.