تنصی . [ ت َ ن َص ْ صی ] (ع مص ) موی به شانه کردن . (تاج المصادر بیهقی ).شانه کردن زن موی خود را. (از اقرب الموارد) (از ناظم الاطباء). || نزدیک شدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). متصل گردیدن چیزی به چیزی . (از اقرب الموارد) (از ناظم الاطباء). || زن خواستن در برگزیده ٔ قوم ، یقال : تنصی بنی فلان ؛ اذا تزوج فی نواصیهم (منتهی الارب ) (از آنندراج ) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)؛ یعنی زن گرفت از اشراف بنی فلان . || گرفتن موی پیشانی کسی را. (ناظم الاطباء). || ترجیل زن موی خود را. (از اقرب الموارد).
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.