تناکر. [ ت َ ک ُ ] (ع مص ) خویشتن را نادان ساختن . (زوزنی ). خویشتن را نادان نمودن .(منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). تجاهل . (اقرب الموارد). || ناشناخته آوردن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || ناشناختن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) : معن او را بوجه تناکر مدد نمود و کار خصم او بساخت منصور چون او را بشناخت از سر جرایم معهود او درگذشت . (ترجمه ٔ تاریخ یمینی چ 1 تهران ص 446). || بر همدیگر دشمنی ورزیدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.