تناوش . [ ت َ وُ ] (ع مص ) دست ناویدن . || فرا گرفتن چیزی را و باز گردیدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || گرفتن . (ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی ). تناول چیزی . (از اقرب الموارد) : و قالوا امنا به و انی لهم التناوش من مکان بعید. (قرآن کریم 34 / 52). ای انی لهم تناول الایمان فی الاخرة و قد کفروا به فی الدنیا و لک ان تهمزالوا و کما یقال اقّتت و وقتت و قری ٔ بهما جمیعا. (منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء). || درآمدن بعض قوم در بعض . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || نیزه بیکدیگرانداختن . (از اقرب الموارد). رجوع به تناؤش شود.
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.