تمصر. [ ت َ م َص ْص ُ ] (ع مص ) به سر انگشتان و یا به سبابه ابهام دوشیدن . || باقی شیر را دوشیدن . (منتهی الارب )(ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || کم شدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). کم شدن عطاء و یا چیزی . (از اقرب الموارد). || پیروی نمودن .(منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || پراکنده شدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).پراکنده شدن قوم . (از اقرب الموارد). || شهر شدن جای . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد): مصره ُ فتمصر. (اقرب الموارد). || فراهم آمدن هر چیزی . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.