تمشق . [ ت َ م َش ْ ش ُ ] (ع مص ) آخر گردیدن شب . (منتهی الارب ). به آخر رسیدن شب . (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || آشکار شدن سفیدی صبح . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء)(از اقرب الموارد). تمشق جلباب اللیل ؛ ظهرت تباشیر الصبح . (اقرب الموارد). || پوست برکنده شدن شاخ و برهنه گردیدن آن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || پاره شدن جامه . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). تمزق . (اقرب الموارد).
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.