تمزع . [ ت َ م َزْ زُ ] (ع مص ) پاره پاره شدن . (زوزنی ). پاره پاره شدن از خشم . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || بخش بخش کردن چیزی میان خود: تمزعوه ُ بینهم ؛ یعنی ، بخش بخش کردند آن را میان خود.(منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). یقال : توزعوا المال بینهم و تمزعوه ُ. (اقرب الموارد).
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.