تمریض . [ ت َ ] (ع مص ) بیماروانی (بیمار بانی ). (زوزنی ). بیمار داری . (صراح اللغة). بیمارداری کردن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). نیک خدمت کردن بیمار را. (آنندراج ). نیک بیمارداری کردن و متکفل درمان او شدن . (از اقرب الموارد). || سست ساختن . (منتهی الارب ). توهین کردن . (ناظم الاطباء). سست گردانیدن و استوار نساختن چیزی را. (از اقرب الموارد). || قصر کردن در کاری . (منتهی الارب ). کوتاهی نمودن در کاری . (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). سستی کردن در کاری . (آنندراج ). || بر باد کردن گندم را. (منتهی الارب ) (آنندراج ).
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.