تلبین . [ ت َ ] (ع مص ) خشت زدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || (اِ)آشی که از سبوس و شیر و انگبین سازند. یا از سبوس فقط. (منتهی الارب ) (از آنندراج ) (از ناظم الاطباء). آشی که از سبوس و شیر و عسل سازند و این نام گذاری از جهت شباهت آن به شیر است در سفیدی . (از اقرب الموارد). تلبینة. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (اقرب الموارد).
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.