تقیید. [ ت َ ] (ع مص ) قید کردن و بند نمودن زن شوی را به افسون . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). قید کردن و بند نمودن . (غیاث اللغات ). بند کردن . (زوزنی ). || کتاب را عجم زدن .(زوزنی ). نقطه زدن کتاب را و مقید به اعراب کردن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). مقید به اعراب و نقطه کردن کتاب را تا مانع اختلاط و التباس گردد. (از اقرب الموارد). || بازداشتن ، یقال : قید الایمان الفتک ؛ یعنی ایمان مؤمن را از کردن کارهای خواسته ٔ نفس بازدارد. چنانکه ایمان مقید را از فسادو تباهی بازدارد. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از آنندراج ) (از اقرب الموارد). || قید برپای چهارپاگذاشتن . (از اقرب الموارد). || اندازه کردن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || نوشتن حساب را. (از اقرب الموارد). || تعمیم ندادن و رها ننمودن و مقید بودن نویسنده و گوینده . (از اقرب الموارد). || مالک قلب کسی شدن با احسان و نیکوئی . (از اقرب الموارد).
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.