تقضیب . [ ت َ ] (ع مص ) اشتر را پیش از ریاضت برنشستن . (تاج المصادر بیهقی ). || بریدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || بریدن رز. (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ). شاخ بریدن از درخت در بهار. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). بریدن شاخه های درخت مو در بهار. (از اقرب الموارد). رجوع به تقضب شود. || دراز گستردن آفتاب شعاع را. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). رجوع به تقضب شود.
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.