تقحیم . [ ت َ ] (ع مص ) بعرف درآوردن چیزی را در چیزی . (تاج المصادر بیهقی ). بی اندیشه درآوردن کسی را در کار و چیزی را در چیزی . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). بی رویه داخل کردن کسی یا چیزی را در امری . (از اقرب الموارد). || بر روی افکندن اسب ، سوار را. (تاج المصادر بیهقی ) (از اقرب الموارد). بر روی انداختن اسب ، سوار را. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء).
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.