تفنید. [ ت َ ] (ع مص ) به دروغ ، به ضعف ، به عجز، به جهل ، به خرفی منسوب کردن . (زوزنی از یادداشت بخط مرحوم دهخدا). نسبت کردن کسی را به دروغ و به ضعف و خطای رأی و دانش و به عجز. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). به دروغ و خرفی نسبت کردن . (ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی ). به دروغ نسبت کردن . (غیاث اللغات ) (آنندراج ). نسبت کردن کسی رابه دروغ و ضعف و پیری و نقصان عقل و خطای رأی و دانش و به عجز. قوله تعالی : انی لاجد ریح یوسف لولا ان تفندون . (قرآن 12 / 94 از ناظم الاطباء). || نکوهیدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). نکوهیدن کسی را به ضعف رأی . (غیاث اللغات ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد): فلان ملوم مفند کل لسان علیه سیف مهند. (اقرب الموارد). || خواستن کاری را از کسی . || پیوسته خوردن شراب را. || بر سر کوه نشستن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || علف دادن اسب را بعد فربهی و لاغر گردانیدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). تضمیر اسب . (از اقرب الموارد).
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.