تفشغ. [ ت َ ف َش ْ ش ُ ] (ع مص ) جامه ٔ نیکو پوشیدن با پیری و سفیدمویی . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || جامه ٔ درشت پوشیدن .(از اقرب الموارد). || بسیار شدن سپیدموی . (تاج المصادر بیهقی ). افزون و پراگنده گشتن موی سپید در سر. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (ازاقرب الموارد). || بسیار شدن خون در تن . (تاج المصادر بیهقی ). غالب و پریشان گردیدن خون در کسی و رفتن در اندام او. (از اقرب الموارد). || بمیان هر دو پای دختر درآمدن و دوشیزگی بردن . (از منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || درآمدن در سرای و پوشیده شدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). || بزیر چیزی فروپوشیدن . || کاهلی کردن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || فراوان و پراگنده شدن خیر در میان قومی . || برآمدن و برنشستن بر چیزی . (از اقرب الموارد).
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.