تعویر. [ ت َع ْ ] (ع مص ) یک چشم کردن . (تاج المصادر بیهقی ) (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). یک چشم گردانیدن فلان را. (از اقرب الموارد). کور کردن چشم کسی . (زوزنی ). || اندازه کردن پیمانه را. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || پیش آوردن گوسپند را جهت آزمندی آن نر را. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء): عوّرالراعی الغنم ؛ عرضها للضیاع و التلف . (اقرب الموارد). || دروغ گفتن و بازگشتن از آن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || بازداشتن و برگردانیدن ، یقال : عوره عن فلان ؛ ای کذب عنه ُ. و عورته عن الامر؛ ای صرفته ُ. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). || آب نخورانیدن کسی که آب از تو خواهد. (از اقرب الموارد). || بینباشتن چشمه . (زوزنی ). آگندن چشمه و مانند آن ، یقال : عورت الرکیه ؛ یعنی آگندم چشمه های آن را چندان که خشک شد آب او. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از آنندراج ). با خاک پر کردن چشمه تا آنجا که آب خشک گردد. (از اقرب الموارد).
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.