تعقیل . [ ت َ ] (ع مص ) بسیار عقال بر پای اشتر بستن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ). بستن وظیف و ساق شتر را بهم . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || عاقل گردانیدن کسی را و منسوب کردن او را بسوی عقل . (منتهی الارب )(آنندراج ) (ناظم الاطباء). عاقل گردانیدن کسی را. || بالغ شدن پسر جوان . (از اقرب الموارد). || برآوردن مو، غوره را. (منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء). غوره برآوردن تاک . (از اقرب الموارد).
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.