تعظعظ. [ ت َ ع َ ع ُ ] (ع مص ) تعظعظ الیه ؛ برگشت بسوی آن و قولهم لاتعظینی و تعظعظی . اولی بصیغه ٔ نهی از وعظ یعظ و دومی به صیغه ٔامر از عظعظ؛ یعنی اندرز مکن من را و بر گرد بسوی نفس خود و آن را پند بده و تعظعظی بضم تاء نیز گفته اند؛ ای لایکن منک امر بالصلاح و ان تفسدی انت فی نفسک . (از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.