تعطیب . [ ت َ ] (ع مص ) علاج کردن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || مروسیدن شراب را تا بوی خوش گیرد. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). علاج کردن شراب برای تطیب بوی آن . (از اقرب الموارد). || پیدا گردیدن برآمدنگاه خوشه ٔ انگور. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.