تعطل . [ ت َ ع َطْ طُ ] (ع مص ) بی زیور شدن . (تاج المصادر بیهقی ). بی پیرایه ماندن زن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از آنندراج ) (از اقرب الموارد). || بیکار شدن . (تاج المصادر بیهقی ). بیکار ماندن . (غیاث اللغات ) (آنندراج ). بیکار بودن مرد و جز آن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). بیکاری . (نصاب ).
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.