تعضیة. [ ت َ ی َ ] (ع مص ) (از «ع ض و») عضوعضو کردن و پراکنده کردن . (تاج المصادر بیهقی ). اندام اندام کردن و جدا نمودن و منه الحدیث : لاتعضیة فی المیراث الا فیما حمل القسم ؛ ای لاتجزیة فی الشی ٔ کالحبةمن الجوهر ولکنه یباع فیقسم ثمنه . (منتهی الارب ). پاره پاره کردن و جدا نمودن و پراکنده کردن و در حدیث است : لاتعضیة فی المیراث ، مراد بدان ، جدا کردن چیزی است که جهت ورثه زیان باشد مثل کارد و شمشیر و حیوان ومانند آن . (آنندراج ). اندام اندام کردن ، عضیت الشاة تعضیة و عضیت الشی ٔ؛ جدا کردم آن چیز را. (ناظم الاطباء). پاره پاره کردن گوسفند را. (از اقرب الموارد).
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.