تعشیش .[ ت َ ] (ع مص ) اندک برگ و باریک ساق شدن خرمابن . (تاج المصادر بیهقی ). کم شاخ و باریک تنه گردیدن درخت . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). کم شاخ وبزرگ شدن درخت و باریک شدن آن . (آنندراج ). || آشیان کردن مرغ . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ). آشیانه گرفتن مرغ بر سر درخت . (زوزنی ). آشیانه ساختن مرغ . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || خشک شدن گیاه و زمین . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || کره گرفتن نان و خشک شدن وی . (تاج المصادر بیهقی ). کره بستن نان و خشک گردیدن آن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). پنهان داشتن نان در گوشه ای و خشک شدن نان . (آنندراج ). تباه شدن و خشک شدن نان . (از اقرب الموارد). || و در حدیث است : و لاتملا بیتنا تعشیشاً؛ یعنی دغلی و خیانت در طعام نکنید که پنهان نمایید در هر گوشه ٔ خانه چیزی و خانه مانند آشیانه گردد. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.