تطنیب . [ ت َ ] (ع مص )به طناب محکم کردن . (تاج المصادر بیهقی ) (دهار). کشیدن چیزی را به طناب و بستن به آن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || بجایی مقام کردن . (تاج المصادر بیهقی ). اقامت نمودن در جایی . || آواز برآوردن گرگ . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (از قطر المحیط). || درازپشت شدن اسب . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || استوار کردن خانه را باطناب . (از اقرب الموارد) (از قطر المحیط). || دوختن مشک را به دوال . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (از قطر المحیط).
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.