تضعضع. [ ت َ ض َ ض ُ ] (ع مص ) فروتنی کردن وعاجز گردیدن و نیازمند شدن بسوی کسی . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). فروتنی کردن و خوار و نیازمند شدن . || ضعیف و نزار شدن جسم کسی از بیماری و اندوه . || کم شدن مال کسی . (از اقرب الموارد). || فرونشستن بنا و افتادن و جنبیدن آن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء).
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.