تصلیب . [ ت َ ] (ع مص ) بر دار کردن . (تاج المصادر بیهقی ) (ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی ) (دهار) (آنندراج ). بر دار کشیدن کسی را. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || صلیب ساختن مسیحی با دست بر خود. (از اقرب الموارد). چلیپا ساختن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). || صلیب گرفتن رهبان . (از اقرب الموارد). || به نگار چلیپا نگارین کردن جامه و جز آن را. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || سخت محکم گردیدن . سخت و محکم گردانیدن لازم و متعدی است . || خشک شدن خرمای تر. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || چربش گرفتن از گوشت . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || (اِ) هیئت خمار که پوشش است مر زنان را. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). ج ، تصالیب . فی الحدیث : لم یکن فیه تصالیب الا بفضة و هی جمع تصلیب و هو تصویر الصلیب و المراد الصور. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.