تصریح . [ ت َ] (ع مص ) هویدا گفتن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ) (مجمل اللغة). آشکار گفتن . (دهار). گشاده و روشن گفتن ، خلاف تعریض . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). خالص و روشن گفتن . (آنندراج ) : وحسن از اینها همه گفته است ، چه بتعریض و چه بتصریح . (جهانگشای جوینی ). وقت وقت بتعریض و گه گاه بتصریح چنان فرانمودی . (جهانگشای جوینی ). || هویدا کردن . (زوزنی ). پیدا و آشکار کردن کار را. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از آنندراج ). || هویدا شدن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ). پیدا و آشکار شدن . (منتهی الارب ) (از آنندراج ) (ناظم الاطباء). لازم و متعدی است . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || ظاهر و آشکار کردن چیزی را که در دل داشت . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). آشکار کردن حق ، لازم و متعدی است . (از اقرب الموارد). || ویژه شدن شراب پس از کف انداختن . (تاج المصادر بیهقی ). رفتن کفک شراب و روشن و پاکیزه شدن .(منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). رفتن کفک شراب . (از اقرب الموارد). || خطا کردن تیرانداز و نرسیدن تیر او به هدف . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || نیک سخت شدن سال قحط و صریح و خالص گردیدن در شدت و تنگی . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (از اقرب الموارد).
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.