تصدر. [ ت َ ص َدْ دُ ] (ع مص ) سینه راست کرده نشستن در مجلس . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || در پیشگاه نشستن . (تاج المصادر بیهقی ). در صدر نشستن . (زوزنی ). در صدرجای نشستن از مجلس . (منتهی الارب ) (آنندراج ). در صدر مجلس نشستن . (ناظم الاطباء). نشستن در صدر مجلس که اول قوم باشد. (از اقرب الموارد). || درگذشتن اسب به دویدن از اسبان دیگر. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.