تشییع. [ ت َش ْ ] (ع مص ) از پی مسافر و جنازه شدن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ). برآمدن با کسی تا وداع کند او را و برساند او را بمنزل و گسیل کردن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). پس مسافر و جنازه رفتن . (آنندراج ). خارج شدن با کسی تا با وی وداع کندو او را بمنزلش برساند. (از اقرب الموارد). || دلیر گردانیدن . (تاج المصادر بیهقی ). شجاع و دلیر گردانیدن کسی را. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || آتش به هیمه ریزه تیز کردن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ). برافروختن آتش را به هیزم . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). فروزانیدن آتش را. (آنندراج ). || به آتش سوختن . (تاج المصادر بیهقی ) (آنندراج ). سوختن چیزی را به آتش . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || آشکارا کردن . (دهار). || چیزی را به چیزی نیرو دادن . || دعوی شیعه بودن کردن . (از اقرب الموارد).
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.