تشیع. [ ت َ ش َی ْ ی ُ ] (ع مص ) دعوی شیعت کردن . (تاج المصادر بیهقی ). دعوی مذهب شیعت کردن . (زوزنی ). دعوی مذهب شیعه کردن . (ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی ) (غیاث اللغات ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). خود را شیعه نمودن . (غیاث اللغات ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). دعوی شیعیت کردن . و خود را شیعی نمودن . (منتهی الارب ): تشیع الرجل ؛ ادعی دعوی الشیعة. (اقرب الموارد). || پراکنده شدن قطره های شیر در آب . || هلاک شدن در هوای چیزی . || سبک عقل و برافروخته کردن خشم کسی را. || پراگنده شدن [ آثار ] پیری در کسی . (از اقرب الموارد).
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.