تشنه شدن . [ ت ِ ن َ / ن ِ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) عطشان شدن . خواهان نوشیدن شدن :
چون تشنه شوم به رشته ٔ جان
آبی ز جگر کشید خواهم .
|| سخت خواهان و آرزومند شدن . (یادداشت مرحوم دهخدا) :
مستمع چون تشنه و جوینده شد
واعظ ار مرده بود گوینده شد.
شما واژهای در دفتر واژه ثبت نکردهاید.
برای رفع محدودیت کاربر ویژه شوید
با حذف کوکی، لیست لغات از بین خواهد رفت.
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تشنه شدن . [ ت ِ ن َ / ن ِ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) عطشان شدن . خواهان نوشیدن شدن :
چون تشنه شوم به رشته ٔ جان
آبی ز جگر کشید خواهم .