تشمیر. [ ت َ ] (ع مص ) جامه فراهم گرفتن . (تاج المصادر بیهقی ). جامه فاهم گرفتن . (زوزنی ). جامه را فراهم گرفتن . (دهار). برداشتن جامه را و برچیدن :شمر الثوب عن ساقه . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (ازاقرب الموارد). دامن بر میان زدن . (آنندراج ). || درایستادن در. (تاج المصادر بیهقی ). عزیمت کاری کردن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (ازاقرب الموارد). || خرامیدن در رفتن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || شتاباندن کسی را در راه رفتن . (از اقرب الموارد) . || کوشیدن و سرعت نمودن در رفتار. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). کوشیدن در رفتن . (از آنندراج ) (از اقرب الموارد). || فراهم آوردن چیزی را. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || سبکی و شتابی کردن در کار. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). سبکی کردن در کار. (از اقرب الموارد). مجازاً چستی و چالاکی . (غیاث اللغات ). چست شدن در کاری . (آنندراج ). || رها کردن کشتی و جز آن را. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). کشتی و غیر آن روان کردن . (آنندراج ). ارسال کشتی و جز آن . (از اقرب الموارد). || اراده کردن کاری را. (از اقرب الموارد).
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.