تشریع. [ ت َ ] (ع مص ) بیان کردن راه را. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || به آبشخور آوردن . (زوزنی ). به آب آوردن شتران را که احتیاج به کشیدن دلو و ریختن آن در حوض نباشد. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || فرورفتن در آب . || شراع قرار دادن سفینه را. (از اقرب الموارد). || در عرف فقیهان و حقوق دانان ، قانون نهادن . وضع قانون . قانون گذاری . || در تداول خاص متشرعه ، امر غیرمشروعی را بشرع منسوب داشتن ، چنانکه امر غیرمحرمی را حرام یا عمل غیرواجب را واجب شمردن . بدعت نهادن . امر غیردینی را در دین وارد ساختن .
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.