تسمعة.[ ت َ م ِ ع َ ] (ع مص ) تسمیع. (منتهی الارب ). تشبیع کردن و تشهیر نمودن و منتشرکردن ذکر کسی . || شنوانیدن آواز کسی را. || برداشتن گمنامی از کسی . (ناظم الاطباء).و رجوع به تسمیع در همین لغت نامه شود. || (ع اِ) شنوایی . فعلته تسمعتک و تسمعة لک یعنی کردم آنرا تا بشنوی . (منتهی الارب ) (از متن اللغة) (از اقرب الموارد) (از المنجد). مردم تسمیعة گویند. (از متن اللغة). فعلته تسمعتک ، کردم آنرا برای شنوایی تو یعنی تا بشنوی و کذلک فعلته تسمعة لک . (ناظم الاطباء).
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.