تسقیة. [ ت َ ی َ ] (ع مص ) بسیار آب دادن . (تاج المصادر بیهقی ) (مجمل اللغة). آب دادن کسی را. (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (از متن اللغة). || باران خواستن . (تاج المصادر بیهقی ) (مجمل اللغة). سقاک اﷲ یا سقیاً لک گفتن کسی را. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || چند بار جامه را در صمغ (صبغ؟) فرو بردن . (از اقرب الموارد) (از متن اللغة).
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.