تسفر. [ ت َ س َف ْ ف ُ ] (ع مص ) بسفر رفتن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || میان مغرب و عشا چریدن شتران . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از متن اللغة) (ازاقرب الموارد). چریدن در اوائل شب . (از المنجد). || چریدن شتران برگهای افتاده را. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || تدارک حاجت کسی نمودن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). تدارک حاجت کسی نمودن پیش از فوت آن . (از متن اللغة): تسفَّر شیئاً من حاجته ؛ تدارکه ُ. (اقرب الموارد). || طلب کردن انکشاف روی زنان . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از متن اللغة) (از اقرب الموارد) (از المنجد): تسفر النساء عن وجوههن ، طلب سفورهن لیختار اشرقهن وجهاً و جمالا. (متن اللغة). || خواستن از کسی نصف چیزی را که بر طریق تاوان و جرمانه بر ذمه ٔ او بود. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از متن اللغة) (از اقرب الموارد). || در سفیده ٔ صبح یا سفیده ٔ روز یا سفیده ٔ عصر آمدن . (از متن اللغة) (از اقرب الموارد). در اوائل شب آمدن . (از المنجد). || (مص م )پذیرفتن پوست اثر چیزی را. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از متن اللغة) (از اقرب الموارد) (از المنجد).
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.