تسریح . [ ت َ ] (ع مص ) رها کردن . (زوزنی ). طلاق دادن زن را. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). رهانیدن زن . (آنندراج ). طلاق دادن . (از اقرب الموارد) (از متن اللغة) (از المنجد) : الطلاق مرتان فامساک بمعروف او تسریح باحسان ... (قرآن 229/2). || به چرا گذاشتن ستور. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از متن اللغة) (از اقرب الموارد) (از المنجد). چرانیدن . (آنندراج ). چرانیدن چارپا. (از متن اللغة). || آسان کردن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ) (آنندراج ). آسان نمودن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (از متن اللغة) (از المنجد). || توفیق دادن خدا کسی را در خیری . (از متن اللغة) (از اقرب الموارد) (از المنجد). و ازهری گوید: که این حرفی غریب است . (از متن اللغة). || موی فروکردن . (زوزنی ). گشادن موی و فروهشتن آن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از آنندراج ). گشادن موی و فروهشتن آن پیش از شانه زدن یا بشانه . (از متن اللغة). شانه زدن موی . (از اقرب الموارد) (از المنجد). || رسول فرستادن بسوی کسی . (از متن اللغة) (از اقرب الموارد) (از المنجد). || فرستادن قوم . (از المنجد):و دیگری را از مصاحبان وزیر به قهستان تسریح دادند به طلب حاکم آنجا. (جهانگشای جوینی ). و در تجهیز و تسریح عساکر به قمع و قهر ایشان مبالغت می نمود. (جهانگشای جوینی ). || گشودن و گشایش دادن چیزی را. (از متن اللغة) (از اقرب الموارد) (از المنجد).
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.