تسحیر. [ ت َ ] (ع مص ) محتاج گردانیدن به طعام و شراب . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ) (ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی ) (منتهی الارب )(آنندراج ) (ناظم الاطباء). || بسی جادویی کردن . (زوزنی ) بسیار جادویی کردن . (ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی ). جادو کردن . (دهار) (از اقرب الموارد) (از المنجد). جادویی کردن . || فریفتن . (منتهی الارب ) (از آنندراج ) (ناظم الاطباء). خدعه کردن . (از متن اللغة). || مشغول کردن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). غذا دادن و سرگرم کردن کسی را به طعام و شراب . (از متن اللغة) (از اقرب الموارد) (از المنجد): سحره بالطعام و الشراب ؛ غذّاه وعلله ُ. (از متن اللغة). || سحری دادن کسی را. (از اقرب الموارد) (از المنجد) (از متن اللغة).
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.