تسبیل . [ ت َ ] (ع مص ) سبیل کردن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ). در باختن در راه خدای . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). قرار دادن چیزی در راه خیر و در راه خدا. (از المنجد) (از اقرب الموارد) (از متن اللغة): یقال سبَّل ضیعته ُ و فی الحدیث : احبس اصلها وسبل ثمرتها. (اقرب الموارد). چنانکه در تعریف وقف گویند. هو حبس العین و تسبیل الثمرة. و رجوع به وقف و حبس شود. || مباح کردن چیزی را چنانکه گویی راهی برای رسیدن بدان قرار داده اند. (متن اللغة)(از اقرب الموارد) (از المنجد). || سست کردن جامه . (متن اللغة). افکندن پرده و از آن معنی قول مردم که «سبل شعره » یعنی رها کرد آنرا. (المنجد).
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.