تسامی . [ ت َ ] (ع مص ) با یکدیگر نورد کردن به بزرگی . (زوزنی ). با هم نبرد کردن ببزرگی . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). تفاخر. (المنجد). تباری . (متن اللغة) (اقرب الموارد). || یکدیگر را به اسم خواندن . (از متن اللغة). || برنشستن : تساموا علی الخیل ؛ رکبوا. (از متن اللغة) (از اقرب الموارد) (از المنجد). || برآمدن و بلند گردیدن مرد. (از متن اللغة) (از المنجد).
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.