تزریم . [ ت َ ] (ع مص ) قطع کردن کمیز بر کسی . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). قطع کردن . (از متن اللغة) (از اقرب الموارد) (از المنجد): زرمه ُالدهر؛ ای قطع عنه ُالخیر. (المنجد). || قطع کردن اشک و سخن و جز آن بر کسی . || بخیل نمودن (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). نسبت دادن کسی را به بخل . (از متن اللغة).
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.