تر. [ ت َرر ] (ع مص ) بریده شدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || بریدن چیزی را، لازم است و متعدی . (منتهی الارب ) (آنندراج ). || بیرون افتادن استخوان . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). انقطاع استخوان و هر عضوی . (اقرب الموارد).انقطاع و ساقط شدن استخوان . (المنجد). ساقط شدن دست . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء): تر الوظیف و ساقها؛ ای سقط. (اقرب الموارد). || دور افتادن از شهر خویش . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). تنها و دور شدن از قوم خویش . (المنجد). || بیرون افتادن هسته از کوبه . (اقرب الموارد). || انداختن شترمرغ مافی البطن خود را. || فربه و باگوشت شدن جسم کسی . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.