تریع. [ ت َر ی ی ُ ] (ع مص ) درنگ کردن و توقف نمودن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). مکث و توقف . (از المنجد) (از اقرب الموارد) (ازتاج العروس از عباب ). مکث و درنگ یا توقف . (از متن اللغة) (از تاج العروس از لسان ). درنگ کردن و ایستادن . (شرح قاموس ). || نمایان شدن و ناپدید شدن سراب . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (از المنجد) (از تاج العروس ). || سرگشته گردیدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). تحیر. (اقرب الموارد) (المنجد) (تاج العروس ). || فراهم آمدن قوم . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). اجتماع قوم . (از اقرب الموارد) (از المنجد) (از تاج العروس ). || جنبیدن و درخشیدن روغن بر سر طعام . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). جاری شدن چربی و روغن در طعام هنگامی که مقدار زیادی در غذا ریخته شود. (از اقرب الموارد). || جاری شدن آب . || دست پر برکت و بخشنده داشتن . (از اقرب الموارد) (از المنجد).
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.