ترنوط. [ت َ ] (اِخ ) قریه ٔ بزرگ و آبادانی است بین مصر و اسکندریه که در ایام فتوح بین عمروبن عاص و روم بدانجا جنگی درگرفت . بر ساحل نیل واقع است و در آنجا بازارها و مسجد جامع و کنیسه ٔ خراب بزرگی است که کتامه و قاسم بن عبیداﷲ آن را خراب کردند. در آن قریه دستگاه شیره گیری نیشکر و بستانهای میوه است و بیشتر میوه های اسکندریه از آنجا است و گویند: لاتطول الاعمار کما تطول بترنوط و فرغانه . (از معجم البلدان ج 2 جزوه ٔ5 ص 27).
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.