تربب . [ ت َ رَب ْ ب ُ ] (ع مص ) پروردن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ) (آنندراج ): تربب کودک ؛ پرورد کردن او را تا بالغ شود. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد) (المنجد). || فا هم آمدن . (تاج المصادر بیهقی ). گرد آمدن چیزی . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). گرد آمدن قوم . (المنجد). || خواهانی چیزی نمودن : تربب الارض َ؛ یعنی دعوی کرد که او مالک آنست ، و کذا تربب العبد و نحوه . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (از المنجد). رجوع به ارتباب شود.
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.