تراز. [ ت َ / ت ِ ] (اِخ ) شهری است در ترکستان که منسوب است بخوبان ، و معرب آن طراز باشد. (برهان ) (از فرهنگ جهانگیری ). شهری است از ترکستان نزدیک اسپیجاب . (فرهنگ رشیدی ). شهری است از ترکستان . (انجمن آرا) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). شهری است از ترکستان که اهل آن بکمال حسن شهره ٔ آفاق اند. (غیاث اللغات ) :
یاد باد آن شب کآن شمسه ٔ خوبان تراز
بطرب داشت مرا تا بگه بانگ نماز.
همچنین عید بشادی صد دیگر بگذار
با بتان چگل و غالیه زلفان تراز.
اگر نگشت هوا جای آهوان ختن
وگر نگشت زمین جای بتگران تراز.
چو آهوان ختن آن چراست مشک فشان
چو بتگران تراز این چراست نقش تراز؟
ز چین زلف مه نیکوان چین و تراز
همیشه سلسله ساز است باد و درع تراز.
سخنم ریخت آب دیو لعین
به بدخشان و جام و تون و تراز.
رجوع به طراز شود.