تخویل . [ ت َخ ْ ] (ع مص ) پادشاه گردانیدن . (زوزنی ) (ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی ). || خداوند چیزی گردانیدن . (تاج المصادر بیهقی ) (از زوزنی ) (از ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی ). دادن و ملک گردانیدن خداوند برای کسی مال را. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء): خوّله ُ اللّه ُ مالاً؛ اعطاه ُ ایاه ُ متفضلاً و مَلَّکه ُ ایاه ُ. (اقرب الموارد) (از المنجد).
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.