تخلیف . [ ت َ ] (ع مص ) واپس گذاشتن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ). بازپس گذاشتن . (دهار). سپس انداختن کسی را. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد) (المنجد). حدیث : حتی ان الطائر لیمر بجنباتهم فمایخلفهم ؛ ای یتقدم علیهم و یترکهم وراءَه . (اقرب الموارد). || گذاشتن اثقال را پس پشت . (منتهی الارب ). گذاشتن بارهای خود را پس پشت . (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). || یک خِلْف ببستن . (تاج المصادر بیهقی ). بستن یک سر پستان ناقه را. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || خلیفه گردانیدن کسی را بجای خود. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). خلیفه گردانیدن کسی را. (آنندراج ) (اقرب الموارد) (المنجد).
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.