تخرق . [ ت َ خ َرْ رُ ] (ع مص ) دروغ فرابافتن . (تاج المصادر بیهقی ). دروغ بربافتن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). تخرق کذب ؛ اختلاق آن .(اقرب الموارد) (المنجد). || دریده شدن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ). دریده شدن و پاره پاره شدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || شدت وزش باد. (المنجد). || فراخ دستی کردن در عطا. (تاج المصادر بیهقی ). فراخی کردن در عطا. (زوزنی ). فراخ دستی کردن در سخاوت . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد) (المنجد):
فتی ان هو استغنی تخرق فی الغنی
و ان عض دهر لم یضع متنه ُ الفقر.
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.