تحکر. [ ت َح َک ْ ک ُ ] (ع مص ) احتکار. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (قطر المحیط). احتکار کردن . (ناظم الاطباء). نگاه داشتن غله برای فروختن و گرانی . (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (از قطر المحیط). || افسوس خوردن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد)(قطر المحیط): و انه لیتحکّر عَلیه ِ؛ ای یتحسر. قال رؤبة: و ان لوی لحییه ِ بالتحکر. (اقرب الموارد).
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.